بریده‌ای از کتاب مکبث (همراه متن انگلیسی) اثر ویلیام شکسپیر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 74

مکبث: دریغا، سرزمین نگونبخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا می‌توانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آنجا که جز از همه جا بی‌خبران را خنده بر لب نمی‌توان دید؛ آنجا که آه و ناله و فریادهای آسمان، شکاف را گوش شنوایی نیست. آنجا که اندوه جانکاه چیزی است همه جایاب. و چون ناقوس عزا به ندا درآید کمتر می‌پرسند که از برای کیست، و عمر نیک گردان وتاه‌تر از عمر گلی‌ست که به کلاه می‌زنند، و می‌میرند پیش از آنکه بیماری گریبانگیرشان شود.

مکبث: دریغا، سرزمین نگونبخت که از به یاد آوردن خود بیمناک است. کجا می‌توانیم آن را سرزمین مادری بنامیم که گورستان ماست؛ آنجا که جز از همه جا بی‌خبران را خنده بر لب نمی‌توان دید؛ آنجا که آه و ناله و فریادهای آسمان، شکاف را گوش شنوایی نیست. آنجا که اندوه جانکاه چیزی است همه جایاب. و چون ناقوس عزا به ندا درآید کمتر می‌پرسند که از برای کیست، و عمر نیک گردان وتاه‌تر از عمر گلی‌ست که به کلاه می‌زنند، و می‌میرند پیش از آنکه بیماری گریبانگیرشان شود.

5

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.