بریدهای از کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو
دیروز
صفحۀ 329
دختر عینکی گفت:« از کجا معلوم که پدر و مادرم در بین این جنازه ها نباشند، آن وقت من از کنارشان می گذرم و آن ها را نمی بینم.» همسر چشم پزشک گفت:« گذشتن از کنار اموات و ندیدنشان از رسوم دیرینه است.»
دختر عینکی گفت:« از کجا معلوم که پدر و مادرم در بین این جنازه ها نباشند، آن وقت من از کنارشان می گذرم و آن ها را نمی بینم.» همسر چشم پزشک گفت:« گذشتن از کنار اموات و ندیدنشان از رسوم دیرینه است.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.