بریده‌ای از کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو

Ali

Ali

دیروز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 329

دختر عینکی گفت:« از کجا معلوم که پدر و مادرم در بین این جنازه ها نباشند، آن وقت من از کنارشان می گذرم و آن ها را نمی بینم.» همسر چشم پزشک گفت:« گذشتن از کنار اموات و ندیدنشان از رسوم دیرینه است.»

دختر عینکی گفت:« از کجا معلوم که پدر و مادرم در بین این جنازه ها نباشند، آن وقت من از کنارشان می گذرم و آن ها را نمی بینم.» همسر چشم پزشک گفت:« گذشتن از کنار اموات و ندیدنشان از رسوم دیرینه است.»

13

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.