بریده‌ای از کتاب و من دوستت دارم اثر فردریک بکمن

بریدۀ کتاب

صفحۀ 42

هردو مان آن سفر را دوست داشتیم، من رفتنش را و تو برگشتنش را. من عاشق این بودم که همه چیز را پشت سرم رها کنم و تو عاشق این که روی عرشه بایستی و پدیدار شدن هلسینگبوری را در افق تماشا کنی. تو عاشق برگشتن به خانه بودی، عاشق سایه‌ی چیزهای آشنا، چیزهایی که دوستشان داری...

هردو مان آن سفر را دوست داشتیم، من رفتنش را و تو برگشتنش را. من عاشق این بودم که همه چیز را پشت سرم رها کنم و تو عاشق این که روی عرشه بایستی و پدیدار شدن هلسینگبوری را در افق تماشا کنی. تو عاشق برگشتن به خانه بودی، عاشق سایه‌ی چیزهای آشنا، چیزهایی که دوستشان داری...

48

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.