بریده‌ای از کتاب وطنی در بی وطنی اثر نزار قبانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 78

می‌خواهم دوست‌ات بدارم، ای بانوی من! در روزگاری که عشق گنگ است و کلمات و دفترهای شعر گنگ؛ روزگاری که درختان بر پای خویش نمی‌ایستند، و گنجشکان پروازکردن نمی‌دانند، و ستارگان درخشیدن را از یاد برده اند.

می‌خواهم دوست‌ات بدارم، ای بانوی من! در روزگاری که عشق گنگ است و کلمات و دفترهای شعر گنگ؛ روزگاری که درختان بر پای خویش نمی‌ایستند، و گنجشکان پروازکردن نمی‌دانند، و ستارگان درخشیدن را از یاد برده اند.

166

21

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.