بریده‌ای از کتاب هستی اثر فرهاد حسن زاده

بریدۀ کتاب

صفحۀ 221

هیچکس نمیتونه اونو بفهمه.هیچ کس نمیتونه غصه و ناراحتی بچه های آبادان و خرمشهره بفهمه .هیچ کس نمیتونه غم ناخدایی که کشتی اش داره جلوی چشمش غرق میشه بفهمه.

هیچکس نمیتونه اونو بفهمه.هیچ کس نمیتونه غصه و ناراحتی بچه های آبادان و خرمشهره بفهمه .هیچ کس نمیتونه غم ناخدایی که کشتی اش داره جلوی چشمش غرق میشه بفهمه.

36

14

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.