بریده‌ای از کتاب سنگدل اثر ماریسا مییر

باران

باران

1403/2/23

بریدۀ کتاب

صفحۀ 361

جست به جلو خم شد. او هم مثل کاترین می لرزید:« راه سختی در پیش داریم. هنوز هم میتونی برگردی. پادشاه هنوز هم می خوادت. می دونم که می خوادت. بهت قول میدم صحیح و سالم ولت کنم و کاری با قلبت نداشته باشم. کت، دیگه نمی تونم این کار رو بکنم. نمی تونم قلبت رو ازت بگیرم.»

جست به جلو خم شد. او هم مثل کاترین می لرزید:« راه سختی در پیش داریم. هنوز هم میتونی برگردی. پادشاه هنوز هم می خوادت. می دونم که می خوادت. بهت قول میدم صحیح و سالم ولت کنم و کاری با قلبت نداشته باشم. کت، دیگه نمی تونم این کار رو بکنم. نمی تونم قلبت رو ازت بگیرم.»

5

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.