بریدۀ کتاب

Linda

1403/02/06

بریدۀ کتاب

صفحۀ 41

کار زیادی از دستم بر نمی آید جز اینکه به اون نگاه کنم و هر بار که نگاهش میکنم افکار دیگر نه شروع میشوند و نه تمام. فقط آنقدر در هم می آمیزند تا اینکه من به انبوهی نامنسجم از افکار متزلزل تبدیل میشوم که تلاش میکنم دیکر آنقدری به من خیره نشوند که گونه هایم قرمز شوند و پروانه ها در دلم اینطرف و آنطرف بروند.

کار زیادی از دستم بر نمی آید جز اینکه به اون نگاه کنم و هر بار که نگاهش میکنم افکار دیگر نه شروع میشوند و نه تمام. فقط آنقدر در هم می آمیزند تا اینکه من به انبوهی نامنسجم از افکار متزلزل تبدیل میشوم که تلاش میکنم دیکر آنقدری به من خیره نشوند که گونه هایم قرمز شوند و پروانه ها در دلم اینطرف و آنطرف بروند.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.