بریدهای از کتاب در آستانه اثر احمد شاملو
1402/5/23
4.7
0
صفحۀ 40
چیزی به جا نماند حتی که نفرینی بدرقهی راهم کند. با اذانِ بیهنگامِ پدر به جهان آمدم در دستانِ ماماچهپلیدک که قضا را وضو ساخته بود. هوا را مصرف کردم اقیانوس را مصرف کردم سیاره را مصرف کردم خدا را مصرف کردم و لعنت شدن را، بر جای، چیزی به جای بِنَماندم.
چیزی به جا نماند حتی که نفرینی بدرقهی راهم کند. با اذانِ بیهنگامِ پدر به جهان آمدم در دستانِ ماماچهپلیدک که قضا را وضو ساخته بود. هوا را مصرف کردم اقیانوس را مصرف کردم سیاره را مصرف کردم خدا را مصرف کردم و لعنت شدن را، بر جای، چیزی به جای بِنَماندم.
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.