بریده‌ای از کتاب مجموعه کامل اشعار قیصر امین پور اثر قیصر امین پور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 202

"سرمست رسیدن" رفت تا دامنش از گَرد زمین پاک بماند آسمانی‌تر از آن بود که در خاک بماند از دل برکهٔ شب سر زد و تابید به خورشید تا دل روشن نیلوفری‌اش پاک بماند دل و دامان شب آنگونه ز سوز دم او سوخت که گریبان سحر تا به ابد چاک بماند خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فروریخت تا که در خاک رگ و ریشهٔ این تاک بماند هر چه دیدیم از این چشم، همه نقش بر آب است نیست نقشی که در آیینهٔ ادراک بماند جز صدای سخن عشق صدایی نشنیدیم که در این همهمهٔ گنبد افلاک بماند* *از صدای سخن عشق ندیدم خوش‌تر یادگاری که در این گنبد دوار بماند(حافظ)

"سرمست رسیدن" رفت تا دامنش از گَرد زمین پاک بماند آسمانی‌تر از آن بود که در خاک بماند از دل برکهٔ شب سر زد و تابید به خورشید تا دل روشن نیلوفری‌اش پاک بماند دل و دامان شب آنگونه ز سوز دم او سوخت که گریبان سحر تا به ابد چاک بماند خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فروریخت تا که در خاک رگ و ریشهٔ این تاک بماند هر چه دیدیم از این چشم، همه نقش بر آب است نیست نقشی که در آیینهٔ ادراک بماند جز صدای سخن عشق صدایی نشنیدیم که در این همهمهٔ گنبد افلاک بماند* *از صدای سخن عشق ندیدم خوش‌تر یادگاری که در این گنبد دوار بماند(حافظ)

11

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.