بریدهای از کتاب تجاوز قانونی اثر کوبو آبه
6 روز پیش
صفحۀ 2
دارم عاشق کوبه آبه میشم خیلی تلنگراش قشنگه(: (این متن کتاب ولی اخرش ی توضیح دادم بهتر منظورشو از مقوا متوجه بشید) دکمه های پیرهنم رو باز کردم و مثل دکترها چند ضربه به قسمتهای مختلف سینه ام زدم . حالا دیگه مطمئن بودم هیچ چیز تو سینه ام نیست باز هم به فکر فرورفتم اگه اون تو چنین شرایطی برگرده ، آیا میتونم از حقم دفاع کنم ... ؟ ! بعد بلافاصله با خودم گفتم « از چی میترسی ... ؟ ! اون فقط یه تیکه مقواست ... ! » اما واقعیت چیز دیگه ای بود . اون هویت من بود با رفتن ، اون من نه اسم داشتم نه میدونستم کی هستم و نه... توضیح: اگر هویتت را روی چیزی بیرون از خودت بسازی (مثل کارت شناسایی، شغل، شهرت، یا حتی تصویری که دیگران از تو دارند)، روزی که آن چیز برود، خودت هم میروی. به همین دلیل، آبه آخر داستان وقتی میگوید «اون فقط یه تکه مقواست… اما واقعیت اینه که اون هویت من بود» دارد اعتراف میکند که تمام وجودش را روی یک نماد خارجی بنا کرده و حالا بدونش تهی است.
دارم عاشق کوبه آبه میشم خیلی تلنگراش قشنگه(: (این متن کتاب ولی اخرش ی توضیح دادم بهتر منظورشو از مقوا متوجه بشید) دکمه های پیرهنم رو باز کردم و مثل دکترها چند ضربه به قسمتهای مختلف سینه ام زدم . حالا دیگه مطمئن بودم هیچ چیز تو سینه ام نیست باز هم به فکر فرورفتم اگه اون تو چنین شرایطی برگرده ، آیا میتونم از حقم دفاع کنم ... ؟ ! بعد بلافاصله با خودم گفتم « از چی میترسی ... ؟ ! اون فقط یه تیکه مقواست ... ! » اما واقعیت چیز دیگه ای بود . اون هویت من بود با رفتن ، اون من نه اسم داشتم نه میدونستم کی هستم و نه... توضیح: اگر هویتت را روی چیزی بیرون از خودت بسازی (مثل کارت شناسایی، شغل، شهرت، یا حتی تصویری که دیگران از تو دارند)، روزی که آن چیز برود، خودت هم میروی. به همین دلیل، آبه آخر داستان وقتی میگوید «اون فقط یه تکه مقواست… اما واقعیت اینه که اون هویت من بود» دارد اعتراف میکند که تمام وجودش را روی یک نماد خارجی بنا کرده و حالا بدونش تهی است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.