بریدۀ کتاب

همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها
بریدۀ کتاب

صفحۀ 84

اگر او سه شخصیت داشت، تعدادِ شخصیت‌های من بی‌نهایت بود. من سایه‌ای بودم که نمی‌توانست قائم به ذات باشد. پس دائم باید به شخصیت کسی قائم می‌شدم. دامنه انتخاب هم بی‌نهایت بود. گاه ماکس فن سیدو می‌شدم، گاه ژرار فلیپ، گاه ژان پل سارتر، گاه داستایفسکی و گاهی هم جان کاساویتس. حساب و کتابی در کارم نبود. آدم بلهوسی بودم و گاهی هم می‌رفتم به قالبِ طرف مقابلم. او که گه‌گیجه می‌گرفت من به خنده می‌افتادم.

اگر او سه شخصیت داشت، تعدادِ شخصیت‌های من بی‌نهایت بود. من سایه‌ای بودم که نمی‌توانست قائم به ذات باشد. پس دائم باید به شخصیت کسی قائم می‌شدم. دامنه انتخاب هم بی‌نهایت بود. گاه ماکس فن سیدو می‌شدم، گاه ژرار فلیپ، گاه ژان پل سارتر، گاه داستایفسکی و گاهی هم جان کاساویتس. حساب و کتابی در کارم نبود. آدم بلهوسی بودم و گاهی هم می‌رفتم به قالبِ طرف مقابلم. او که گه‌گیجه می‌گرفت من به خنده می‌افتادم.

431

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.