بریده‌ای از کتاب صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی : ماجراهای واقعی یک زن و یک شکم پا اثر الیزابت تووا بیلی

میکُو

میکُو

1404/2/18

بریدۀ کتاب

صفحۀ 25

وقتی سالم بودم زندگی‌ام پر از فعالیت بود، پر از دوستان، خانواده و کار؛ پر از لذت‌های باغبانی، پیاده‌روی و قایق‌سواری؛ و ملال آشنای جریان معمول زندگی روزانه: درست کردن صبحانه، گشتن در جنگل، رفتن به سر کار، خواندن کتاب، بلند شدن برای برداشتن چیزی. اکنون اما بلند شدن برای برداشتن چیزی، هر چیزی، همین به‌تنهایی خودش یک دستاورد به شمار می‌آمد. از جایی که در آن دراز کشیده بودم، تمام زندگی‌ام دور از دسترس بود.☁️ #کتاب_من

وقتی سالم بودم زندگی‌ام پر از فعالیت بود، پر از دوستان، خانواده و کار؛ پر از لذت‌های باغبانی، پیاده‌روی و قایق‌سواری؛ و ملال آشنای جریان معمول زندگی روزانه: درست کردن صبحانه، گشتن در جنگل، رفتن به سر کار، خواندن کتاب، بلند شدن برای برداشتن چیزی. اکنون اما بلند شدن برای برداشتن چیزی، هر چیزی، همین به‌تنهایی خودش یک دستاورد به شمار می‌آمد. از جایی که در آن دراز کشیده بودم، تمام زندگی‌ام دور از دسترس بود.☁️ #کتاب_من

6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.