بریده‌ای از کتاب ما دروغگو بودیم اثر امیلی لاک هارت

ستایش

ستایش

2 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 24

"من دیگه باور ندارم. اون سفر به هند، فقر. هیچ خدایی که بتونم تصور کنم اجازه نمیده همچین اتفاقی بیوفته. بعد به خونه برگشتم و کم‌کم اون رو توی خیابون های نیویورک هم دیدم. مردم ثروتمند ترین ملت دنیا مریض بودن و از گرسنگی میمردن. قضیه اینه که... من نمیتونم فکر کنم کسی نظاره گر این مردم باشه، که یعنی هیچکس نظاره گر من هم نیست" -گتویک متیو پاتیل

"من دیگه باور ندارم. اون سفر به هند، فقر. هیچ خدایی که بتونم تصور کنم اجازه نمیده همچین اتفاقی بیوفته. بعد به خونه برگشتم و کم‌کم اون رو توی خیابون های نیویورک هم دیدم. مردم ثروتمند ترین ملت دنیا مریض بودن و از گرسنگی میمردن. قضیه اینه که... من نمیتونم فکر کنم کسی نظاره گر این مردم باشه، که یعنی هیچکس نظاره گر من هم نیست" -گتویک متیو پاتیل

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.