بریدهای از کتاب جنگ تریاک؛ جنگ تریاک اثر آر.اف.کوانگ
7 روز پیش
صفحۀ 1
این کتابو دوست دارم رین داره میگه زندگی پر از درد و رنج هر راهیو بری بدبختیای خودشو داره پس چه بهتر دردی رو به جون بخریم که خودمون انتخابش کردیم اینجوری تحمل اون درد راحتره. قسمتی از کتاب «بازهم خودش را سوزاند در درد نوعی رهایی حس میکرد آرامش بخش و آشنا ، معامله ای که کاملاً به راه و رسمش وارد .بود برای رسیدن به موفقیت باید فداکاری میکرد فداکاری یعنی درد ؛ و درد یعنی موفقیت خواب را از یاد برد و در کلاسها ردیف اول نشست تا به هیچ وجه نتواند چرت بزند . دائماً سردرد و همیشه حالت تهوع .داشت دیگر لب به غذا هم نزد و روزگارش رقت انگیز شد ؛ اما ، خُب تمام گزینههای دیگرش نیز به بدبختی و فلاکت ختم میشد مثلاً میتوانست فرار ، کند قایقی بگیرد و به یک شهر دیگر پناه ببرد میتوانست ساقی یک قاچاقچی دیگر شود یا اگر به آخر خط می رسید میتوانست به تیکانی برگردد ازدواج کند و امیدوار باشد که کسی نازایی اش را کشف نکند تا وقتی که دیگر دیر شده باشد . اما بدبختی ای که حالا حس میکرد از نوع خوبش بود . نوعی که در آن و امیدوار رضایت و شعفی عمیق تجربه میکرد ؛ چراکه خود آن را برگزیده بود .»
این کتابو دوست دارم رین داره میگه زندگی پر از درد و رنج هر راهیو بری بدبختیای خودشو داره پس چه بهتر دردی رو به جون بخریم که خودمون انتخابش کردیم اینجوری تحمل اون درد راحتره. قسمتی از کتاب «بازهم خودش را سوزاند در درد نوعی رهایی حس میکرد آرامش بخش و آشنا ، معامله ای که کاملاً به راه و رسمش وارد .بود برای رسیدن به موفقیت باید فداکاری میکرد فداکاری یعنی درد ؛ و درد یعنی موفقیت خواب را از یاد برد و در کلاسها ردیف اول نشست تا به هیچ وجه نتواند چرت بزند . دائماً سردرد و همیشه حالت تهوع .داشت دیگر لب به غذا هم نزد و روزگارش رقت انگیز شد ؛ اما ، خُب تمام گزینههای دیگرش نیز به بدبختی و فلاکت ختم میشد مثلاً میتوانست فرار ، کند قایقی بگیرد و به یک شهر دیگر پناه ببرد میتوانست ساقی یک قاچاقچی دیگر شود یا اگر به آخر خط می رسید میتوانست به تیکانی برگردد ازدواج کند و امیدوار باشد که کسی نازایی اش را کشف نکند تا وقتی که دیگر دیر شده باشد . اما بدبختی ای که حالا حس میکرد از نوع خوبش بود . نوعی که در آن و امیدوار رضایت و شعفی عمیق تجربه میکرد ؛ چراکه خود آن را برگزیده بود .»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.