بریده‌ای از کتاب سرقت: یاقوت های نفرین شده اثر جود واتسون

Sh

Sh

دیروز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 40

مارچ بالاخره یک روز میرفت سراغ آبی؛ به خاطر تمام کارهایی که کرده بود، ولی بیشتر به خاطر اینکه این نگاه سرد و خیره را در چشمهای جولز انداخته بود. از اینکه جولز بعضی وقت ها به جاهایی پناه میبرد که دست او بهش نمیرسید ترس به جانش می افتاد.

مارچ بالاخره یک روز میرفت سراغ آبی؛ به خاطر تمام کارهایی که کرده بود، ولی بیشتر به خاطر اینکه این نگاه سرد و خیره را در چشمهای جولز انداخته بود. از اینکه جولز بعضی وقت ها به جاهایی پناه میبرد که دست او بهش نمیرسید ترس به جانش می افتاد.

12

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.