بریدۀ کتاب

بینوایان (ج۱)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 45

"... ژان والژان گفت:«شما مرد خوبی هستید. با این که من گفتم از کجا آمده ام، شما به من توهین نکردید. مرا به خانه تان راه دادید و شمعدانی های تان را برای من روشن کردید.» اسقف که کنار او نشسته بود، آرام دستش را روی دست ژان والژان گذاشت و گفت:« این جا خانه ی من نیست. خانه ی عیسی مسیح است. مسیح از کسانی که به خانه اش وارد می شدند، اسم شان را نمی پرسید، بلکه می پرسید گرفتاری شان چیست..."

"... ژان والژان گفت:«شما مرد خوبی هستید. با این که من گفتم از کجا آمده ام، شما به من توهین نکردید. مرا به خانه تان راه دادید و شمعدانی های تان را برای من روشن کردید.» اسقف که کنار او نشسته بود، آرام دستش را روی دست ژان والژان گذاشت و گفت:« این جا خانه ی من نیست. خانه ی عیسی مسیح است. مسیح از کسانی که به خانه اش وارد می شدند، اسم شان را نمی پرسید، بلکه می پرسید گرفتاری شان چیست..."

2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.