بریدهای از کتاب زخم داوود اثر سوزان ابوالهواء
1403/4/21
صفحۀ 250
و بلاخره عروس فلسطین... بلاخره روبهروی مدیترانهای نشسته بودم که زیر نور ماه میدرخشید و میلرزید. _ بابا همیشه میگفت عروس فلسطین. جدّا یحیی وقتی فلسطین هنوز فلسطین بود، عادت داشت عمو درویش و بابامو ببره ساحل میدیترانه. _ فلسطین همیشه فلسطین میمونه.
و بلاخره عروس فلسطین... بلاخره روبهروی مدیترانهای نشسته بودم که زیر نور ماه میدرخشید و میلرزید. _ بابا همیشه میگفت عروس فلسطین. جدّا یحیی وقتی فلسطین هنوز فلسطین بود، عادت داشت عمو درویش و بابامو ببره ساحل میدیترانه. _ فلسطین همیشه فلسطین میمونه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.