بریدهای از کتاب من برمی گردم اثر فاطمه دولتی
1404/1/29
صفحۀ 6
نمیدانم چه شد که از پشت پرده به تماشایش ایستادم، سر تا پایش را برانداز کردم، یکبار،دوبار، ناگهان در قلبم اسبها شروع کردند به سم کوبیدن. گونههایم رنگ گرفت و گوشهایم داغ شد. او که رفت انگار تکهای از جانم را با خود برده بود. خوب به یاد دارم طرهای از موهایم را پیچیده بودم دور انگشتم و هی میکشیدم...
نمیدانم چه شد که از پشت پرده به تماشایش ایستادم، سر تا پایش را برانداز کردم، یکبار،دوبار، ناگهان در قلبم اسبها شروع کردند به سم کوبیدن. گونههایم رنگ گرفت و گوشهایم داغ شد. او که رفت انگار تکهای از جانم را با خود برده بود. خوب به یاد دارم طرهای از موهایم را پیچیده بودم دور انگشتم و هی میکشیدم...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.