بریده‌ای از کتاب شنبه آرام؟ اثر محمد مهدی بهداروند

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

گفت: خانم من برای رفت و آمد دیگه هیچ پولی ندارم فکرم حسابی درگیر شد، دلم نمیخواست به هیچ قیمتی از ادامه‌ی تحصیلش باز بماند گفتم: من پول کرایه‌تو جور می‌کنم...

گفت: خانم من برای رفت و آمد دیگه هیچ پولی ندارم فکرم حسابی درگیر شد، دلم نمیخواست به هیچ قیمتی از ادامه‌ی تحصیلش باز بماند گفتم: من پول کرایه‌تو جور می‌کنم...

41

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.