بریدهای از کتاب رقص خورشید در روز ابری اثر حنا مینا
1402/7/27
صفحۀ 64
راهی ندارم. قدم هایم از من جسور ترند. من همیشه در شروع کار هایم،بدهکار قدم هایم مانده ام...یعنی پیش از من کسی به فکر تشکر از پاهایش افتاده است؟ پس چرا روی این همه دیوار؛ تصویری از پاها نیست؛ و در میدان ها تندیسی از آنها نتراشیده اند؟...
راهی ندارم. قدم هایم از من جسور ترند. من همیشه در شروع کار هایم،بدهکار قدم هایم مانده ام...یعنی پیش از من کسی به فکر تشکر از پاهایش افتاده است؟ پس چرا روی این همه دیوار؛ تصویری از پاها نیست؛ و در میدان ها تندیسی از آنها نتراشیده اند؟...
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.