بریدهای از کتاب پاتوق ها اثر جومپا لاهیری
1403/12/27
صفحۀ 110
پس از لحظهای، وحشتزده، از شعلهی مهیب به سایهها میگریزم؛ بیم دارم شعله مرا ببلعد، در چنگم بگیرد و مرا به عنصری در این زمین فروبکاهد ناچیزتر از خودم؛ کرمی یا گیاهی... فکرم کار نمیکند، همه چیز عبث مینماید، زندگی در نظرم ییش از حد ناچیز میآید، دیگر چه باک اگر کسی به من فکر نکند، اگر کسی برایم نامه ننویسد.
پس از لحظهای، وحشتزده، از شعلهی مهیب به سایهها میگریزم؛ بیم دارم شعله مرا ببلعد، در چنگم بگیرد و مرا به عنصری در این زمین فروبکاهد ناچیزتر از خودم؛ کرمی یا گیاهی... فکرم کار نمیکند، همه چیز عبث مینماید، زندگی در نظرم ییش از حد ناچیز میآید، دیگر چه باک اگر کسی به من فکر نکند، اگر کسی برایم نامه ننویسد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.