بریدهای از کتاب پی پی جوراب بلند (سه جلدی) اثر آسترید (اریکسون) لیندگرن
1403/7/13
صفحۀ 10
پی پی مطمئن بود که مادرش در آسمان است و از سوراخی در آسمان، دختر کوچولویش را یواشکی نگاه میکند. خیلی وقت ها پی پی دستهایش را بهطرف آسمان، تکان میداد و فریاد میزد:《نگران من نباش! من از عهده همهچیز برمیآیم.》 (جلد اول)
پی پی مطمئن بود که مادرش در آسمان است و از سوراخی در آسمان، دختر کوچولویش را یواشکی نگاه میکند. خیلی وقت ها پی پی دستهایش را بهطرف آسمان، تکان میداد و فریاد میزد:《نگران من نباش! من از عهده همهچیز برمیآیم.》 (جلد اول)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.