بریدهای از کتاب قمارباز اثر فیودور داستایفسکی
1404/4/2
صفحۀ 50
《من همه جا فقط شما را میبینم و چیزهای دیگر برایم بی اهمیت است. این را که چرا و چطور عاشق شما شدم، نمی دانم. می دانید ممکن است زیبا نباشید؟ باور می کنید من حتی نمی دانم شما زیبا هستید یا نه، حتی چهره تان؟ در دلتان که حتما خبری از خوبی و نیکی نیست. در ذهنتان هم نجابت و اصالت پیدا نمی شود.》
《من همه جا فقط شما را میبینم و چیزهای دیگر برایم بی اهمیت است. این را که چرا و چطور عاشق شما شدم، نمی دانم. می دانید ممکن است زیبا نباشید؟ باور می کنید من حتی نمی دانم شما زیبا هستید یا نه، حتی چهره تان؟ در دلتان که حتما خبری از خوبی و نیکی نیست. در ذهنتان هم نجابت و اصالت پیدا نمی شود.》
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.