بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 79

دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست. من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که ناله‌ی تو به آسمان بلند شد. بعد از این هیچ کربلایی نمی‌تواند مرا این‌قدر بسوزاند. شاید خدا می‌خواهد برای کربلا مرا تمرین دهد تا کاروان اسرا را سرپرستی کنم، اما این چه تمرینی است که از خود مسابقه مشکل‌تر است؟ #کشتی_پهلو_گرفته📖 #سید_مهدی_شجاعی🖊 #بریده_کتاب📄 هر خانه را جغدِ اجل بر سر نشیند گردِ غم اول بر رخم دختر نشیند الحق تماشایی بود آن‌دم که زینب(س) گریان سر سجاده‌ی مادر نشیند...

دختر اگر درد مادرش را نفهمد که دختر نیست. من کربلا را میان در و دیوار دیدم وقتی که ناله‌ی تو به آسمان بلند شد. بعد از این هیچ کربلایی نمی‌تواند مرا این‌قدر بسوزاند. شاید خدا می‌خواهد برای کربلا مرا تمرین دهد تا کاروان اسرا را سرپرستی کنم، اما این چه تمرینی است که از خود مسابقه مشکل‌تر است؟ #کشتی_پهلو_گرفته📖 #سید_مهدی_شجاعی🖊 #بریده_کتاب📄 هر خانه را جغدِ اجل بر سر نشیند گردِ غم اول بر رخم دختر نشیند الحق تماشایی بود آن‌دم که زینب(س) گریان سر سجاده‌ی مادر نشیند...

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.