بریدهای از کتاب من او اثر رضا امیرخانی
1403/8/3
صفحۀ 528
حتم میشینی کنار رفقا و فک و فامیل،اهن و تلپ میکنی که بله... کتاب خریدیم به پول خون پدرمان آن وقت جای حساسش چاپ نخورده است... اولاً! یعنی پول خون پدرت،بالکل،به قیمت پشت جلد این کتاب است؟! اینقدر ارزان؟اگر اینجوریست که یکی دو تا استکان لبپر هم برای ما بریز! خودت هم بزن، روشن میشوی! اصلاً پول خون پدر یعنی چه؟شدهای کأنه برادر بزرگهی برادران کارامازوف که ابویاش را نفله کرد! دستت درست! در ثانی یعنی همه چیز کش دیگر؟! ناشر و صحاف و حروف چین و غلط گیر و ویراستار و ممیز ارشاد و ناظر چاپ و «من» و «او» و غیره، کشک؟! هیچکس مطلب را نگرفته الا حضرت عالی! البته یا حضرت علیه!...راستی! آن بالا هم باید علاوه بر عمو،اضافه کنم که «جمع کن عمه بند و بساطت را» که یک وقت_هفت قرآن به میان،زبانم لال_نگویند یار بویی از نقد فمنیستی نبرده است...
حتم میشینی کنار رفقا و فک و فامیل،اهن و تلپ میکنی که بله... کتاب خریدیم به پول خون پدرمان آن وقت جای حساسش چاپ نخورده است... اولاً! یعنی پول خون پدرت،بالکل،به قیمت پشت جلد این کتاب است؟! اینقدر ارزان؟اگر اینجوریست که یکی دو تا استکان لبپر هم برای ما بریز! خودت هم بزن، روشن میشوی! اصلاً پول خون پدر یعنی چه؟شدهای کأنه برادر بزرگهی برادران کارامازوف که ابویاش را نفله کرد! دستت درست! در ثانی یعنی همه چیز کش دیگر؟! ناشر و صحاف و حروف چین و غلط گیر و ویراستار و ممیز ارشاد و ناظر چاپ و «من» و «او» و غیره، کشک؟! هیچکس مطلب را نگرفته الا حضرت عالی! البته یا حضرت علیه!...راستی! آن بالا هم باید علاوه بر عمو،اضافه کنم که «جمع کن عمه بند و بساطت را» که یک وقت_هفت قرآن به میان،زبانم لال_نگویند یار بویی از نقد فمنیستی نبرده است...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.