بریده‌ای از کتاب نود و سه اثر ویکتور هوگو

زهرا هژبری:)

زهرا هژبری:)

5 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 153

مارکی با دقت او را نگاه کرد و گفت _شما سلطنت طلبید یا جمهوری خواه؟ _من فرصت فکر کردن به این چیزا رو ندارم _پس چرا به من کمک می کنید؟ _چون من گدای یه لقمه نونم و شما گدای زندگی، پس باهم برابریم!

مارکی با دقت او را نگاه کرد و گفت _شما سلطنت طلبید یا جمهوری خواه؟ _من فرصت فکر کردن به این چیزا رو ندارم _پس چرا به من کمک می کنید؟ _چون من گدای یه لقمه نونم و شما گدای زندگی، پس باهم برابریم!

117

18

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.