بریده‌ای از کتاب صندلی نقره ای اثر سی. اس. لوییس

بریدۀ کتاب

صفحۀ 222

«فرض کنیم همه ٔ این‌ها را که ما گفتیم فقط خواب دیدیم یا از خودمان در آوردیم. درخت ها و چمن و خورشید و ماه و ستاره‌ها و خود اسلان. فرض کنیم این جوری است. پس در این صورت فقط می‌توانم بگویم این چیزهای خیالی خیلی بهتر و مهمتر از چیزهای واقعی اند. فرض کنیم این گودال تاریک که قلمرو حکومت شماست، تنها دنیای واقعی باشد. خب به نظر من که جای خیلی به درد نخوری است. وقتی هم فکرش را می‌کنی می‌بینی خیلی هم مسخره است. اگر شما درست بگویید ما فقط یک مشت بچه ایم که داریم بازی در می آوریم ولی چهار تا بچه توانستند با بازیشان دنیایی خیالی درست کنند که دنیای واقعی شما پیشش هیچ است. برای همین است که می‌خواهم دنیای خیالی مان را نگه دارم من طرف اسلانم، ولو اینکه اسلانی هم وجود نداشته باشد که دنیای مرا اداره کند.»

«فرض کنیم همه ٔ این‌ها را که ما گفتیم فقط خواب دیدیم یا از خودمان در آوردیم. درخت ها و چمن و خورشید و ماه و ستاره‌ها و خود اسلان. فرض کنیم این جوری است. پس در این صورت فقط می‌توانم بگویم این چیزهای خیالی خیلی بهتر و مهمتر از چیزهای واقعی اند. فرض کنیم این گودال تاریک که قلمرو حکومت شماست، تنها دنیای واقعی باشد. خب به نظر من که جای خیلی به درد نخوری است. وقتی هم فکرش را می‌کنی می‌بینی خیلی هم مسخره است. اگر شما درست بگویید ما فقط یک مشت بچه ایم که داریم بازی در می آوریم ولی چهار تا بچه توانستند با بازیشان دنیایی خیالی درست کنند که دنیای واقعی شما پیشش هیچ است. برای همین است که می‌خواهم دنیای خیالی مان را نگه دارم من طرف اسلانم، ولو اینکه اسلانی هم وجود نداشته باشد که دنیای مرا اداره کند.»

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.