بریده‌ای از کتاب شیر خدا علی اثر علی شعیبی

شیر خدا علی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

فرزند فاطمه به دنیا آمد. او همین که از شکم مادر خارج شد سر به سجده گذاشت و در همان حال دستهایش را رو به آسمان بلند کرد و گفت: «أَشْهَدُ أَن لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ الله وَأَن عَلِياً وَصِيَ أَن مُحَمَّدٍ رَسُولُ اللهِ. با محمد نبوت به پایان میرسد و با من جانشینی کامل میشود و من امیرالمؤمنین هستم. سپس فرمود: «جاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ) : «حق آمد و باطل رفت.»

فرزند فاطمه به دنیا آمد. او همین که از شکم مادر خارج شد سر به سجده گذاشت و در همان حال دستهایش را رو به آسمان بلند کرد و گفت: «أَشْهَدُ أَن لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ الله وَأَن عَلِياً وَصِيَ أَن مُحَمَّدٍ رَسُولُ اللهِ. با محمد نبوت به پایان میرسد و با من جانشینی کامل میشود و من امیرالمؤمنین هستم. سپس فرمود: «جاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ) : «حق آمد و باطل رفت.»

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.