بریده‌ای از کتاب هنر زنده ماندن اثر آرتور شوپنهاور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 26

هر انسان از هر نظر برجسته، بعید است بعد از چهل سالگی از میزان مشخصی از بدبینی نسبت به آدمیان بر کنار مانده باشد. زیرا چنین کسی، چنان که مقتضای طبیعی است، خود را با دیگران می سنجیده، به تدریج سرخورده شده، و عاقبت به چشم بصیرت دریافته است که آنان یا از جنبه ی فکری، یا از جنبه ی حسی، و در بیشتر موارد از هر دو جنبه، در جایگاهی عقب تر از وی قرار می‌گیرند و با وی همسان نمی‌شوند. از این رو با طیب خاطر از بُر خوردن و دمخور شدن با آنان تن می‌زند؛ پس از این روست که اساسا هرکس بر حسب ارزش درونی خود، تنهایی، یعنی جمعیت خاطر خودش را دوست خواهد داشت یا، برعکس، از آن بیزار خواهد شد.

هر انسان از هر نظر برجسته، بعید است بعد از چهل سالگی از میزان مشخصی از بدبینی نسبت به آدمیان بر کنار مانده باشد. زیرا چنین کسی، چنان که مقتضای طبیعی است، خود را با دیگران می سنجیده، به تدریج سرخورده شده، و عاقبت به چشم بصیرت دریافته است که آنان یا از جنبه ی فکری، یا از جنبه ی حسی، و در بیشتر موارد از هر دو جنبه، در جایگاهی عقب تر از وی قرار می‌گیرند و با وی همسان نمی‌شوند. از این رو با طیب خاطر از بُر خوردن و دمخور شدن با آنان تن می‌زند؛ پس از این روست که اساسا هرکس بر حسب ارزش درونی خود، تنهایی، یعنی جمعیت خاطر خودش را دوست خواهد داشت یا، برعکس، از آن بیزار خواهد شد.

4

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.