بریده‌ای از کتاب قصه های شیخ اشراق اثر شهاب الدین یحیی سهروردی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 3

هیچ کس هست از برادرانِ من که چندانی سَمع عاریَت دهد که طَرفی از اندوهِ خویش با او بگویم، مگر بعضی از این اندوهانِ من تحمّل کند به شرکتی و برادری؟ که دوستی‌های این روزگار چون بازرگانی شده است. آن وقت که حاجتی پدید آید مُراعاتِ این دوست فرو گذارند، چون بی‌نیازی پدید آید.

هیچ کس هست از برادرانِ من که چندانی سَمع عاریَت دهد که طَرفی از اندوهِ خویش با او بگویم، مگر بعضی از این اندوهانِ من تحمّل کند به شرکتی و برادری؟ که دوستی‌های این روزگار چون بازرگانی شده است. آن وقت که حاجتی پدید آید مُراعاتِ این دوست فرو گذارند، چون بی‌نیازی پدید آید.

140

18

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.