بریده‌ای از کتاب هری پاتر و شاهزاده دورگه اثر جی. کی. رولینگ

بریدۀ کتاب

صفحۀ 133

گرمایی که در وجودش پخش می‌شد که هیچ ربطی به گرمای نور خورشید نداشت؛ انگار در قفسه‌ی سینه‌اش گره‌ی کوری از هم باز می‌شد.

گرمایی که در وجودش پخش می‌شد که هیچ ربطی به گرمای نور خورشید نداشت؛ انگار در قفسه‌ی سینه‌اش گره‌ی کوری از هم باز می‌شد.

1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.