بریدهای از کتاب مجموعه شعر زمرد اثر زهرا علیرضازاده
1404/6/31 - 12:39
صفحۀ 37
در سکوت شب در خانه دل را زدند کیست؟ باز ناباورانه پرسیدم« کیست؟ » صدایی آرام گفت: آشنایم، آشنا.... روسری تنهایی را به سر کردم با خود میگفتم چه آشنایی؟ من که آشنایی ندارم خدایا! در را باز کردم باورم نمیشد مهمان همیشگیم امید و او چه خوش قول است تعارفش کردم به داخل آشنا خوش آمدی !چه خبر؟
در سکوت شب در خانه دل را زدند کیست؟ باز ناباورانه پرسیدم« کیست؟ » صدایی آرام گفت: آشنایم، آشنا.... روسری تنهایی را به سر کردم با خود میگفتم چه آشنایی؟ من که آشنایی ندارم خدایا! در را باز کردم باورم نمیشد مهمان همیشگیم امید و او چه خوش قول است تعارفش کردم به داخل آشنا خوش آمدی !چه خبر؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.