بریدهای از کتاب یادداشت های آدم زیادی اثر ایوان سرگی یویچ تورگنیف
1404/2/19
صفحۀ 19
پای پنجره نشستهام و رودخانه و در پسِ پشتش، دشت را نظاره میکنم.🌾🌊🌄 آه طبیعت، طبیعت! با اینکه بسیار دوست میدارمت، اما از ژرفنای وجودت پا بُرون نهادم بی آنکه حتی توانایی زیستن داشته باشم.🥀 گنجشک نر با بالهای گشوده جستوخیز میکند، فریاد میزند و هر آوای صدایش، هر پر پفکردهی بدن کوچکش پُرنشان از سلامتی و توانایی است... 🐦✨ این ما را به کجا رهنمون میشود؟ به هیچ جا. او سالم است و حق دارد فریاد بزند و پرهایش را حجیم کند، من اما بیمارم و محکوم به نیستی — همین و دیگر هیچ.⚫
پای پنجره نشستهام و رودخانه و در پسِ پشتش، دشت را نظاره میکنم.🌾🌊🌄 آه طبیعت، طبیعت! با اینکه بسیار دوست میدارمت، اما از ژرفنای وجودت پا بُرون نهادم بی آنکه حتی توانایی زیستن داشته باشم.🥀 گنجشک نر با بالهای گشوده جستوخیز میکند، فریاد میزند و هر آوای صدایش، هر پر پفکردهی بدن کوچکش پُرنشان از سلامتی و توانایی است... 🐦✨ این ما را به کجا رهنمون میشود؟ به هیچ جا. او سالم است و حق دارد فریاد بزند و پرهایش را حجیم کند، من اما بیمارم و محکوم به نیستی — همین و دیگر هیچ.⚫
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.