بریدهای از کتاب سیاه قلب اثر کورنلیا فونکه
1404/2/24
صفحۀ 26
:《وقتی در سفر کتابی با خودت میبری ، یک چیزِ عجیبی اتفاق میافتد : کتاب شروع میکند به جمع آوری خاطراتت . بعدها کافیه که فقط لای آن کتاب را باز کنی تا دوباره به همان جایی برگردی که کتاب را اولینبار خواندهای . یعنی با خواندن اولین کلمهها ، همه چیز را به یاد میآری : عکسها ، بوها ، همان بستنیای که موقع خواندن میخوردی . . . حرفم را باورکن؛ کتابها درست مثلِ نوارهای چسبناک مخصوص گیر انداختن مگس هستند . خاطرات به هیچ چیزی مثل صفحههای چاپی نمیچسبند . 》🧣✨️
:《وقتی در سفر کتابی با خودت میبری ، یک چیزِ عجیبی اتفاق میافتد : کتاب شروع میکند به جمع آوری خاطراتت . بعدها کافیه که فقط لای آن کتاب را باز کنی تا دوباره به همان جایی برگردی که کتاب را اولینبار خواندهای . یعنی با خواندن اولین کلمهها ، همه چیز را به یاد میآری : عکسها ، بوها ، همان بستنیای که موقع خواندن میخوردی . . . حرفم را باورکن؛ کتابها درست مثلِ نوارهای چسبناک مخصوص گیر انداختن مگس هستند . خاطرات به هیچ چیزی مثل صفحههای چاپی نمیچسبند . 》🧣✨️
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.