بریدهای از کتاب اندیشه در بحران: فردریش فون هایک و ریچارد رورتی در نگاهی کوتاه اثر شهریار زرشناس
1403/8/17
صفحۀ 126
رورتی، در مقام یک لیبرال آمریکایی شووینیست، آشکارا هوادار نظام غارت گر استعمارگری است که انسانهای سیاه پوست و سفید پوست و زرد پوست و سرخ پوست را در کشورها و سرزمین های پیرامونی(از فیلیپین تا عراق و اروگوئه و از برزیل و کاستاریکا و آرژانتین تا مصر و لیبریا و موزامبیک و هند) مورد بهره کشی سازمان یافته قرار میدهد و منابع طبیعی آنها را به تاراج میبرد و خود را در جایگاه برتر قرار میدهد. به لحن تحقیر آمیز و استعماری و ارباب منشانه ی رورتی در خصوص «گدایان» و به تعبیر شووینیستی اش دربارۀ ما«شمالیهای اصیل» توجه کنید. او در پی سفر به یکی از کشورهای تحت سلطه ی امریکا مینویسد: در جریان این سفر دریافتم که بسان بیشتر شمالیها [مقصود جهان کشورهای سرمایه داری امپریالیستی موسوم به «جهان شمال» است] در جنوب، چون به هتلم که تهویه ی مطبوع خوشایندی داشت باز میگشتم، به گدایان خیابانهای داغ فکر نمیکردم... گدایان به عنوان افراد بشری درست همان گونه که فارستر میگوید اندیشیدنی نیستند... به نظر نمیرسید که کشور و شاید جهان آن قدر پول داشته باشد که شمار جنوبیهایی[ مقصود از «جنوبیها» اهالی و ساکنان کشورها و سرزمینهای تحت سلطه امپریالیسم و نظام ظالمانه استکباری اند] را که در نیمۀ قرن بیستم و یکم زنده خواهند بود از ناامیدی مصون دارد و برای آنها امکان پیوستن به حرکت آرام خرچنگ واری را که در شمال رخ می دهد کمابیش فراهم آورد... تنها چیزی که می توانم پیشنهاد کنم این است که ما شمالی های اصیل حداقل خودمان را شریف نگه داریم... مردم بسیار فقیر نااندیشیدنی اند.
رورتی، در مقام یک لیبرال آمریکایی شووینیست، آشکارا هوادار نظام غارت گر استعمارگری است که انسانهای سیاه پوست و سفید پوست و زرد پوست و سرخ پوست را در کشورها و سرزمین های پیرامونی(از فیلیپین تا عراق و اروگوئه و از برزیل و کاستاریکا و آرژانتین تا مصر و لیبریا و موزامبیک و هند) مورد بهره کشی سازمان یافته قرار میدهد و منابع طبیعی آنها را به تاراج میبرد و خود را در جایگاه برتر قرار میدهد. به لحن تحقیر آمیز و استعماری و ارباب منشانه ی رورتی در خصوص «گدایان» و به تعبیر شووینیستی اش دربارۀ ما«شمالیهای اصیل» توجه کنید. او در پی سفر به یکی از کشورهای تحت سلطه ی امریکا مینویسد: در جریان این سفر دریافتم که بسان بیشتر شمالیها [مقصود جهان کشورهای سرمایه داری امپریالیستی موسوم به «جهان شمال» است] در جنوب، چون به هتلم که تهویه ی مطبوع خوشایندی داشت باز میگشتم، به گدایان خیابانهای داغ فکر نمیکردم... گدایان به عنوان افراد بشری درست همان گونه که فارستر میگوید اندیشیدنی نیستند... به نظر نمیرسید که کشور و شاید جهان آن قدر پول داشته باشد که شمار جنوبیهایی[ مقصود از «جنوبیها» اهالی و ساکنان کشورها و سرزمینهای تحت سلطه امپریالیسم و نظام ظالمانه استکباری اند] را که در نیمۀ قرن بیستم و یکم زنده خواهند بود از ناامیدی مصون دارد و برای آنها امکان پیوستن به حرکت آرام خرچنگ واری را که در شمال رخ می دهد کمابیش فراهم آورد... تنها چیزی که می توانم پیشنهاد کنم این است که ما شمالی های اصیل حداقل خودمان را شریف نگه داریم... مردم بسیار فقیر نااندیشیدنی اند.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.