بریدهای از کتاب جاناتان استرنج و آقای نورل اثر سوزانا کلارک
1404/4/20
صفحۀ 513
«احساس میکردی که تمامی چیزهای خوب زندگیات را برای ابد از دست دادهای و همۀ چیزهای بدی که در زندگیات دیدهای، دارند برای تو رخ میدهند. درنتیجه، این خدمهٔ افسرده شده و خمیده گشته و احساس میکردند که زندگی، دیگر ارزش زیستن را ندارد.»
«احساس میکردی که تمامی چیزهای خوب زندگیات را برای ابد از دست دادهای و همۀ چیزهای بدی که در زندگیات دیدهای، دارند برای تو رخ میدهند. درنتیجه، این خدمهٔ افسرده شده و خمیده گشته و احساس میکردند که زندگی، دیگر ارزش زیستن را ندارد.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.