بریده‌ای از کتاب شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 24

به آدم‌بزرگ‌ها بگویی: «یک خانه‌‌ی آجری قرمز و قشنگ دیدم که پنجره‌هایش پر از شمعدانی و پشت بامش پر از کبوتر بود»، محال است که هیچ تجسمی درباره‌ی این خانه در ذهنشان به‌وجود بیاید. باید به آن‌ها بگویی: «خانه‌ای دیدم که صدهزار فرانک می‌ارزه». تا با هیجان فریاد بکشند: «وای چقدر قشنگه»!

به آدم‌بزرگ‌ها بگویی: «یک خانه‌‌ی آجری قرمز و قشنگ دیدم که پنجره‌هایش پر از شمعدانی و پشت بامش پر از کبوتر بود»، محال است که هیچ تجسمی درباره‌ی این خانه در ذهنشان به‌وجود بیاید. باید به آن‌ها بگویی: «خانه‌ای دیدم که صدهزار فرانک می‌ارزه». تا با هیجان فریاد بکشند: «وای چقدر قشنگه»!

19

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.