بریدۀ کتاب
1403/5/12
4.3
30
صفحۀ 48
مولا علی(ع) پرسید: -چرا برادرانت را مولا صدا میزنی؟ آن ها برادرانت هستند. عباس هنوز به صدای قلب پدر گوش میداد. با صدای نجوا گرانه گفت: -آن دو نوههای رسول اللّٰه(ص) هستند. بارها شنیدم که از پیامبر (ص) نقل کردهاند که «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند»، پس من چگونه خودم را با آن دو یکی بدانم؟ آن دو فرزندان فاطمه زهرا (س) هستند و من نیستم. صدای عباس بغض آلود شد. پدر با کف دو دست صورت عباس را گرفت. دید که چشمان عباس خیس اشک شده است. پیشانی عباس را بوسید و گفت: -حسن و حسین فرزندان رسول اللّٰه(ص) هستند و تو پسر منی عباس.
مولا علی(ع) پرسید: -چرا برادرانت را مولا صدا میزنی؟ آن ها برادرانت هستند. عباس هنوز به صدای قلب پدر گوش میداد. با صدای نجوا گرانه گفت: -آن دو نوههای رسول اللّٰه(ص) هستند. بارها شنیدم که از پیامبر (ص) نقل کردهاند که «حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند»، پس من چگونه خودم را با آن دو یکی بدانم؟ آن دو فرزندان فاطمه زهرا (س) هستند و من نیستم. صدای عباس بغض آلود شد. پدر با کف دو دست صورت عباس را گرفت. دید که چشمان عباس خیس اشک شده است. پیشانی عباس را بوسید و گفت: -حسن و حسین فرزندان رسول اللّٰه(ص) هستند و تو پسر منی عباس.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.