بریدۀ کتاب

انسان آسمان: جستارهایی درباره امیرالمومنین (ع)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 113

مفهوم انسان از نگاه مؤمن با مفهوم انسان از نگاه غیر مؤمن متفاوت است. بنابراین، وقتی انسان مؤمن فعالیت‌های اجتماعی خود را بر اساس ایمان به خداوند انجام دهد، میان ایمان و نفس و جان او هماهنگی و سازگاری پدید می‌آید. [...] در حالی که اگر خاستگاه فعالیت‌های انسان در عرصهٔ اجتماعی، ایمان به خداوند باشد، در روابط و کارهای اجتماعی خود فردی مؤمن است و همهٔ فعالیت‌های او ایمان او را تقویت می‌کند و بدین ترتیب، او فردی استوار و هماهنگ می‌شود و از ایمان خود پاسداری می‌کند. نگهداری از دین و ایمان برای کسی که ادعا می‌کند می‌تواند در جامعه‌ای غیرمؤمن زندگی کند، ولی انسانی مومن باقی بماند، مانند نگه داشتن زغال افروخته در دست است. آینده‌ای که ما در آن زندگی خواهیم کرد، اینگونه خواهد بود. من با تکیه بر ایمان خود کارهایی را انجام می‌دهم و این کارها ایمان مرا رشد می‌دهند. از سوی دیگر، من در جامعه زندگی می‌کنم و فعالیت‌های دیگری نیز انجام می‌دهم. هر عملی که از انسان سر می‌زند، مبنای فکری و اعتقادی او را تقویت می‌کند و می‌پروراند. برای نمونه، اگر شما امروز از چیزی بترسید و از آن بگریزید، این گریختن شما، عامل ترس را در شما تقویت می‌کند، ولی اگر در برابر آن بایستید، عامل شجاعت را در خود رشد داده‌اید. انسان مجموعه‌ای از عناصر جدا از یکدیگر نیست و هرگونه فعالیت بیرونی بر گرایش‌های درونی و روحی او بازتاب دارد.

مفهوم انسان از نگاه مؤمن با مفهوم انسان از نگاه غیر مؤمن متفاوت است. بنابراین، وقتی انسان مؤمن فعالیت‌های اجتماعی خود را بر اساس ایمان به خداوند انجام دهد، میان ایمان و نفس و جان او هماهنگی و سازگاری پدید می‌آید. [...] در حالی که اگر خاستگاه فعالیت‌های انسان در عرصهٔ اجتماعی، ایمان به خداوند باشد، در روابط و کارهای اجتماعی خود فردی مؤمن است و همهٔ فعالیت‌های او ایمان او را تقویت می‌کند و بدین ترتیب، او فردی استوار و هماهنگ می‌شود و از ایمان خود پاسداری می‌کند. نگهداری از دین و ایمان برای کسی که ادعا می‌کند می‌تواند در جامعه‌ای غیرمؤمن زندگی کند، ولی انسانی مومن باقی بماند، مانند نگه داشتن زغال افروخته در دست است. آینده‌ای که ما در آن زندگی خواهیم کرد، اینگونه خواهد بود. من با تکیه بر ایمان خود کارهایی را انجام می‌دهم و این کارها ایمان مرا رشد می‌دهند. از سوی دیگر، من در جامعه زندگی می‌کنم و فعالیت‌های دیگری نیز انجام می‌دهم. هر عملی که از انسان سر می‌زند، مبنای فکری و اعتقادی او را تقویت می‌کند و می‌پروراند. برای نمونه، اگر شما امروز از چیزی بترسید و از آن بگریزید، این گریختن شما، عامل ترس را در شما تقویت می‌کند، ولی اگر در برابر آن بایستید، عامل شجاعت را در خود رشد داده‌اید. انسان مجموعه‌ای از عناصر جدا از یکدیگر نیست و هرگونه فعالیت بیرونی بر گرایش‌های درونی و روحی او بازتاب دارد.

24

3

(0/1000)

نظرات

در صفحهٔ ۱۱۵ مطلب مرتبطی بیان می‌شود:
" نکتهٔ دیگری که در این بحث مطرح می‌شود، قداست اطاعت کردن است. گاه من تنها به 'انسان' ایمان دارم و فعالیت اجتماعی خود را بر مبنای این ایمان انجام می‌دهم و گاه فعالیت‌های اجتماعی من برخاسته از ایمان به 'انسانی' است که آفریدهٔ خدا و آفریده شده از خداست و آغاز و پایان او خداوند است. وقتی فعالیت‌های من برخاسته از ایمان من به خداوند باشد، اطاعت کردن من رنگ قداست به خود می‌گیرد، یعنی اطاعت کردن در جامعهٔ دینی یکی از واجبات به شمار می‌آید و مقدس است و انسان در ازای آن ثواب و پاداش می‌گیرد."

1

0

صفحهٔ ۱۱۷:
" اگر ما فعالیت‌های اجتماعی‌مان را برای منافع خود انجام دهیم و هدف، 'من' باشد، بدین معناست که من ایمان خود را با خودخواهی و هوس خود تقویت کرده‌ام و رشد داده‌ام و در درون خود معبودی غیر از خداوند ساختم و تراشیده‌ام که نامش 'من' است.
بر این اساس، اگر فعالیت‌های اجتماعی برخاسته از ایمان به انسانِ جدا از خدا باشد که آن را 'سکولاریسم' می‌نامند، بدان معناست که من در همهٔ داد و ستدها و در همهٔ ارتباطات و تعاملات خود بر معبود دیگری غیر از خداوند، که نامش انسان است تأکید کرده‌ام. ... اگر برای انسان مبنا و هدف و انگیزه‌ای غیر از خدا در نظر بگیریم، او را نابود و پراکنده کرده‌ایم و نبوغ و استعدادش را تباه کرده‌ایم و وحدت موجود در میان نیروها و توانمندی‌های او را از بین برده‌ایم." 

0