بریده‌ای از کتاب خمپاره های فاسد اثر داود امیریان

ویـ☆ـل

ویـ☆ـل

1403/10/3

بریدۀ کتاب

صفحۀ 28

به ابوذر گفتم :خوب همه جا را نگاه کردی؟ یاد گرفتی؟ ابوذر سر تکان داد و گفت :"خوب خوب. حتی با چشم بسته هم میتونم از عقبه تا خط مقدم رو بیام و برگردم" . با *خوشحالی *گفتم :پس خودت برگرد عقب من دارم از زور بی‌خوابی بیهوش میشم. ابوذر با آرامش گفت :"نمیشه" -چرا نمیشه؟! مگه نگفتی راه رو بلدی اینم موتور برو دیگه -اخه من موتور سواری بلد نیستم؛ حتی بلد نیستم دوچرخه راه ببرم....

به ابوذر گفتم :خوب همه جا را نگاه کردی؟ یاد گرفتی؟ ابوذر سر تکان داد و گفت :"خوب خوب. حتی با چشم بسته هم میتونم از عقبه تا خط مقدم رو بیام و برگردم" . با *خوشحالی *گفتم :پس خودت برگرد عقب من دارم از زور بی‌خوابی بیهوش میشم. ابوذر با آرامش گفت :"نمیشه" -چرا نمیشه؟! مگه نگفتی راه رو بلدی اینم موتور برو دیگه -اخه من موتور سواری بلد نیستم؛ حتی بلد نیستم دوچرخه راه ببرم....

5

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.