بریده‌ای از کتاب فلسفه تراژدی از افلاطون تا ژیژک اثر جولیان یانگ

فلسفه تراژدی از افلاطون تا ژیژک
بریدۀ کتاب

صفحۀ 169

در رمان شاعرانه هولدرلین، هیپریون، قهرمان یونانی داستان که نام اثر را بر خود دارد، تنهایی شدیدی را تجربه می‌کند. او خود را «تنها می‌یابد، «غریب» و «گوشه نشین در جهان زیبا» یک «طرد شده از بوستان طبیعت» و این بدان سبب است که او با ترک بهشت یونانی خویش و تحصیل دانش در آلمان عقلانیت آپولونی به دست آورده است. هیپریون میگوید به واسطه آنکه حقیقتاً عاقل شدم یاد گرفتم ... به کلی خودم را از آنچه پیرامونم است جدا کنم.» به بیان دیگر، جهان آپولونی افراد جهانی است که فقط یک فرد یکه را به عنوان «من» برمی‌گزیند و باقی جهان را به عنوان «غیرمن» مشخص می‌کند این جهانی است که در آن فقط یک فرد «سوژه» است و تمام باقی جهان در آن «ابژه» هستند همین جدایی از باقی طبیعت است که هیپریون یا همان هولدرلین در شوق غلبه بر آن‌اند. او در شوق پایان تبعید خویش است در شوق «یکی شدن با هر آنچه می‌زید».

در رمان شاعرانه هولدرلین، هیپریون، قهرمان یونانی داستان که نام اثر را بر خود دارد، تنهایی شدیدی را تجربه می‌کند. او خود را «تنها می‌یابد، «غریب» و «گوشه نشین در جهان زیبا» یک «طرد شده از بوستان طبیعت» و این بدان سبب است که او با ترک بهشت یونانی خویش و تحصیل دانش در آلمان عقلانیت آپولونی به دست آورده است. هیپریون میگوید به واسطه آنکه حقیقتاً عاقل شدم یاد گرفتم ... به کلی خودم را از آنچه پیرامونم است جدا کنم.» به بیان دیگر، جهان آپولونی افراد جهانی است که فقط یک فرد یکه را به عنوان «من» برمی‌گزیند و باقی جهان را به عنوان «غیرمن» مشخص می‌کند این جهانی است که در آن فقط یک فرد «سوژه» است و تمام باقی جهان در آن «ابژه» هستند همین جدایی از باقی طبیعت است که هیپریون یا همان هولدرلین در شوق غلبه بر آن‌اند. او در شوق پایان تبعید خویش است در شوق «یکی شدن با هر آنچه می‌زید».

16

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.