بریده‌ای از کتاب یک عمر کار : درباره مادر شدن اثر ریچل کاسک

فهیمه

فهیمه

1404/5/6

بریدۀ کتاب

صفحۀ 55

دکترها بچه را بالای پرده نگه می‌دارند تا بتوانم ببینمش. سیاه و کبود است و صورتش دهان گشوده‌ای است مملو از هول و هراس. بلافاصله از روی تصویر سونوگرافی می‌شناسمش. فقط منم که از راز آرامش و جهان شناور دوران جنینی او باخبرم. به انتهای اتاق می‌برندش. دور از من، و انگار که نور باشد هر چه از من دورتر می‌شود، بیشتر در ورطه‌ی تاریکی سقوط می‌کنم.

دکترها بچه را بالای پرده نگه می‌دارند تا بتوانم ببینمش. سیاه و کبود است و صورتش دهان گشوده‌ای است مملو از هول و هراس. بلافاصله از روی تصویر سونوگرافی می‌شناسمش. فقط منم که از راز آرامش و جهان شناور دوران جنینی او باخبرم. به انتهای اتاق می‌برندش. دور از من، و انگار که نور باشد هر چه از من دورتر می‌شود، بیشتر در ورطه‌ی تاریکی سقوط می‌کنم.

65

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.