بریدهای از کتاب فتح خون: روایت محرم اثر سید مرتضی آوینی
5 روز پیش
صفحۀ 80
سفینۀ اجل بر سر منزل خویش رسیده است و سیارۀ زمین سفینۀ اجل است: سفینه ای که در دل بحر معلّق آسمان لایتناهی، همسفر خورشید، رو به سوی مستقرّ خویش دارد و مسافرانش را نیز، ناخواسته با خود می برد.🌱 ای همسفر، نیک بنگر که در کجایی! مبادا که از سر غفلت، این سفینۀ اجل را مأمنی جاودان بینگاری و در این توهّم از سفر آسمانی خویش غافل شوی. نیک بنگر! فراز سرت آسمان است و زیر پایت سفینه ای که در دریای حیرت به امان عشق رها شده است. ❤️✨ این جاذبۀ عشق است که او را با عنان توکل به خورشید بسته است و خورشید نیز در طواف شمسی دیگر است و آن شمس نیز در طواف شمسی دیگر و همه در طواف شمس الشموس عشق، حسین بن علی(ع). 🙃 مگر نه اینکه او خود مسافر این سفینۀ اجل است؟ یاران! اینجا حیرتکدۀ عقل است و تا «خود» باقی است، این «حیرت» باقی است. پس کار را باید به «می» واگذاشت؛ آن می که تو را از «خویش» می رهاند و من و ما را در مسلخ او به قتل می رساند. . .
سفینۀ اجل بر سر منزل خویش رسیده است و سیارۀ زمین سفینۀ اجل است: سفینه ای که در دل بحر معلّق آسمان لایتناهی، همسفر خورشید، رو به سوی مستقرّ خویش دارد و مسافرانش را نیز، ناخواسته با خود می برد.🌱 ای همسفر، نیک بنگر که در کجایی! مبادا که از سر غفلت، این سفینۀ اجل را مأمنی جاودان بینگاری و در این توهّم از سفر آسمانی خویش غافل شوی. نیک بنگر! فراز سرت آسمان است و زیر پایت سفینه ای که در دریای حیرت به امان عشق رها شده است. ❤️✨ این جاذبۀ عشق است که او را با عنان توکل به خورشید بسته است و خورشید نیز در طواف شمسی دیگر است و آن شمس نیز در طواف شمسی دیگر و همه در طواف شمس الشموس عشق، حسین بن علی(ع). 🙃 مگر نه اینکه او خود مسافر این سفینۀ اجل است؟ یاران! اینجا حیرتکدۀ عقل است و تا «خود» باقی است، این «حیرت» باقی است. پس کار را باید به «می» واگذاشت؛ آن می که تو را از «خویش» می رهاند و من و ما را در مسلخ او به قتل می رساند. . .
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.