بریدهای از کتاب رنگ آسمان به شکل قلب است اثر چسیل
1403/6/22
صفحۀ 112
آب دهانم را به سختی قورت دادم. بدنم مثل سنگ شد. میتوانم بگویم؟احازه دارم بلند بگویم؟ استفانی که ذهنم را خوانده بود، لبخند زد و سرش را تکان داد. همان لحظه بود که استرس از وجودم خارج شد.
آب دهانم را به سختی قورت دادم. بدنم مثل سنگ شد. میتوانم بگویم؟احازه دارم بلند بگویم؟ استفانی که ذهنم را خوانده بود، لبخند زد و سرش را تکان داد. همان لحظه بود که استرس از وجودم خارج شد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.