بریدهای از کتاب سمفونی مردگان اثر عباس معروفی
6 روز پیش
صفحۀ 192
خون گدایی همچو من رسمی ز حلاج است و بس زنجیر عشق سلسله ماند به پا تا پای دار ای ابر عشق دردمند ای دختر قداره بند من تار تو زخمی بزن امشب بیا بر من ببار لب بسته ام از هجر تو مردی ز خیل مردگان هم برزخ این روزگار هم ترس از پایان کار دردا که دل درماتم است کی میتواند از فراق بگریزد از این آشیان تا کی بماند روزه دار بلبل چه میداند که بربام کدام آید فرود آزاده و عاری ز شب پنداردت آزادگار آیم چو چنگ اندر خروش چون زخم بر من می زنند این مردمان رنگ رنگ این دشمنان نابکار امشب نگار سرکشم دزدیده قلب آتشم آتشفشان خامشم،تصویر سرد کوهسار ای وای بر سوته دلان و عاشقان بی نشان متروکه های بین راه ویرانه های شاد خوار آتش زنید بر خانه ام این جسم را بی جان کنید خاکسترم بر باده ها،تندیس من مردانه وار پرچم نشان یاد ها،هم بر فراز بام ها فرسوده در ایام ها عشق نهان یادگار
خون گدایی همچو من رسمی ز حلاج است و بس زنجیر عشق سلسله ماند به پا تا پای دار ای ابر عشق دردمند ای دختر قداره بند من تار تو زخمی بزن امشب بیا بر من ببار لب بسته ام از هجر تو مردی ز خیل مردگان هم برزخ این روزگار هم ترس از پایان کار دردا که دل درماتم است کی میتواند از فراق بگریزد از این آشیان تا کی بماند روزه دار بلبل چه میداند که بربام کدام آید فرود آزاده و عاری ز شب پنداردت آزادگار آیم چو چنگ اندر خروش چون زخم بر من می زنند این مردمان رنگ رنگ این دشمنان نابکار امشب نگار سرکشم دزدیده قلب آتشم آتشفشان خامشم،تصویر سرد کوهسار ای وای بر سوته دلان و عاشقان بی نشان متروکه های بین راه ویرانه های شاد خوار آتش زنید بر خانه ام این جسم را بی جان کنید خاکسترم بر باده ها،تندیس من مردانه وار پرچم نشان یاد ها،هم بر فراز بام ها فرسوده در ایام ها عشق نهان یادگار
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.