بریده‌ای از کتاب شاهنشاه اثر ریشارد کاپوشینسکی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 36

آدم نباید خیلی زودتر از موقع حق داشته باشه ، چون کارش و بعضی وقتها حتى جونش به خطر می افته . خیلی طول می کشه تا به حقیقت جا بیفته و تا اون موقع مردم رنج می کشن یا توی تاریکی جهالت شون کور مال کور مال قدم بر می دارن . اما یه دفعه یه آدمی از راه می رسه و حقیقت رو خیلی زودتر از وقتش می گه ، قبل این که دنیا اون حقیقت رو قبول کرده باشه . اون وقت قدرت های حاکم این کسی رو که بدعت گذاشته به باد حمله می گیرن و روی تل هیزم آتیشش می زنن یا زندانیش می کنن یا دارش می زنن ، چون این آدم منافعشون رو به خطر می اندازه و آرامششون رو به هم می زنه .

آدم نباید خیلی زودتر از موقع حق داشته باشه ، چون کارش و بعضی وقتها حتى جونش به خطر می افته . خیلی طول می کشه تا به حقیقت جا بیفته و تا اون موقع مردم رنج می کشن یا توی تاریکی جهالت شون کور مال کور مال قدم بر می دارن . اما یه دفعه یه آدمی از راه می رسه و حقیقت رو خیلی زودتر از وقتش می گه ، قبل این که دنیا اون حقیقت رو قبول کرده باشه . اون وقت قدرت های حاکم این کسی رو که بدعت گذاشته به باد حمله می گیرن و روی تل هیزم آتیشش می زنن یا زندانیش می کنن یا دارش می زنن ، چون این آدم منافعشون رو به خطر می اندازه و آرامششون رو به هم می زنه .

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.