بریدهای از کتاب جنایت و مکافات اثر فیودور داستایفسکی
1402/6/28
صفحۀ 750
صورت پریدهرنگ و فرسوده او حتی رنگ گرفت. اما در حین ادای آخرین کلمات، اتفاقاً نگاهش به چشمان دونیا افتاد و آنقدر در چشمان وی به خاطر خود رنج و عذاب دید که خواه ناخواه به هوش آمد. احساس کرد که با همه حرفها، این دو زن بیچاره را او بدبخت کرده است و هرچه باشد موجب شده که... پ.ن: خدایا، داستایفسکی چطور میتونه تا این حد احساسات مختلف انسانی رو خوب تشریح کنه و نشون بده؟ 😭
صورت پریدهرنگ و فرسوده او حتی رنگ گرفت. اما در حین ادای آخرین کلمات، اتفاقاً نگاهش به چشمان دونیا افتاد و آنقدر در چشمان وی به خاطر خود رنج و عذاب دید که خواه ناخواه به هوش آمد. احساس کرد که با همه حرفها، این دو زن بیچاره را او بدبخت کرده است و هرچه باشد موجب شده که... پ.ن: خدایا، داستایفسکی چطور میتونه تا این حد احساسات مختلف انسانی رو خوب تشریح کنه و نشون بده؟ 😭
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.