بریده‌ای از کتاب کاناپه ی قرمز اثر میشل لبر

نیکی

نیکی

1403/1/3

بریدۀ کتاب

صفحۀ 43

سکوت شاید تنها چیزی بود که میتوانست ما، یعنی من و آن مرد را، به هم نزدیک کند، و تنها چیزی بود که میتوانستیم در آن شریک شویم. سعی میکردم که این را به خودم بقبولانم. او آنچنان در این سفر برایم با اهمیت شده بود که به هیچ وجه نمیتوانستم قبول کنم که ما به‌طور چاره‌ناپذیری با همدیگر بیگانه‌ایم.

سکوت شاید تنها چیزی بود که میتوانست ما، یعنی من و آن مرد را، به هم نزدیک کند، و تنها چیزی بود که میتوانستیم در آن شریک شویم. سعی میکردم که این را به خودم بقبولانم. او آنچنان در این سفر برایم با اهمیت شده بود که به هیچ وجه نمیتوانستم قبول کنم که ما به‌طور چاره‌ناپذیری با همدیگر بیگانه‌ایم.

10

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.