بریدهای از کتاب وقتی که از خودت می سوزی اثر علی صفایی حائری
1404/1/23
صفحۀ 7
چه دردناک است روزی که پرده های غفلت از جلوی چشمانت کنار می رود و می بینی تو که با این استعدادهای عظیم به دنیا آمده بودی تا این دنیا را در وجود خود جای دهی و خود را به رشد و فلاح برســانی، خــود را از ایــن عظمت هــا محــروم کرده ای و نــه تنها خاک نشــدی تا هســتی را بپرورانی و به آن حرکت دهی که آتشی شدی به جان تمام سرمایه هایت و خود را چنان سوزانده ای که قدر وجودت شــده اســت همین ســنگ و شــده اســت همین ســنگ و کلوخ دنیــا؛ چراکه دنیــا را مقصود خود گرفتــی و غافــل بودی از اینکه هرآنچه مقصد خــود قرار دهی، همان شکل نهایی تو می شود. و این قرآن اســت که به تو می نمایاند این آتش، آتشــی نیســت از بیــرون، بلکــه ایــن، وقتی اســت کــه از خــودت می ســوزی؛ آن هم نه آتشــی در ســطح دســت ها، کــه آن مربوط بــه خســارت های عمل تو است؛ بلکه آتشی که قلب ها را فرا گرفته است؛ چراکه تو وجودت را باخته ایو آتش زدی
چه دردناک است روزی که پرده های غفلت از جلوی چشمانت کنار می رود و می بینی تو که با این استعدادهای عظیم به دنیا آمده بودی تا این دنیا را در وجود خود جای دهی و خود را به رشد و فلاح برســانی، خــود را از ایــن عظمت هــا محــروم کرده ای و نــه تنها خاک نشــدی تا هســتی را بپرورانی و به آن حرکت دهی که آتشی شدی به جان تمام سرمایه هایت و خود را چنان سوزانده ای که قدر وجودت شــده اســت همین ســنگ و شــده اســت همین ســنگ و کلوخ دنیــا؛ چراکه دنیــا را مقصود خود گرفتــی و غافــل بودی از اینکه هرآنچه مقصد خــود قرار دهی، همان شکل نهایی تو می شود. و این قرآن اســت که به تو می نمایاند این آتش، آتشــی نیســت از بیــرون، بلکــه ایــن، وقتی اســت کــه از خــودت می ســوزی؛ آن هم نه آتشــی در ســطح دســت ها، کــه آن مربوط بــه خســارت های عمل تو است؛ بلکه آتشی که قلب ها را فرا گرفته است؛ چراکه تو وجودت را باخته ایو آتش زدی
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.