بریدۀ کتاب

داستانهایی از زندگی علی (ع): اصحاب علی (ع)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 69

ندارم، نمی خورم شقه های گوشت را آویخته بود؛ جوری که چشم ها را بفریبد. علی (ع) نگاهی به گوشت های شرحه شرحه انداخت و گذشت. مرد قصاب با لحنی مشتری پسند گفت: - گوشت نمی خواهید یا امیرالمومنین (ع)؟ - نه. - تازه است. همین امروز قربانی کرده ام. - پول ندارم. - گوشت را ببرید، پولش را بعدا بدهید. من صبر می کنم‌. - چرا تو برای پول صبر کنی؟ من برای خوردن صبر می کنم. ر.ک: دیلمی، ارشادالقلوب، ص ۱۱۹

ندارم، نمی خورم شقه های گوشت را آویخته بود؛ جوری که چشم ها را بفریبد. علی (ع) نگاهی به گوشت های شرحه شرحه انداخت و گذشت. مرد قصاب با لحنی مشتری پسند گفت: - گوشت نمی خواهید یا امیرالمومنین (ع)؟ - نه. - تازه است. همین امروز قربانی کرده ام. - پول ندارم. - گوشت را ببرید، پولش را بعدا بدهید. من صبر می کنم‌. - چرا تو برای پول صبر کنی؟ من برای خوردن صبر می کنم. ر.ک: دیلمی، ارشادالقلوب، ص ۱۱۹

19

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.